سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر آن که خواهى نیستى بارى بدان ننگر که کیستى . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 89 فروردین 3 , ساعت 2:45 عصر


خلوت گزین سر به گریبان نشسته ام
چون چشم بازآینه حیران نشسته ام
دیوانه ام ز عشق و گریزانم از خرد 
در بند زلف یار پریشان نشسته ام
چون ذره ای ز روزن تاریک خانه ای
مجذوب آفتاب درخشان نشسته ام
همچون کویر خشک بیابان ز تشنگی
در انتظار مقدم باران نشسته ام
با دردهای کهنه دل ساختم ولی
امید وار مرهم و درمان نشسته ام
از دیدن هلال محرم دلم گرفت
امشب به سوگ شاه شهیدان نشسته ام
تا صبح وصل بردمد از آشیانه ام 
بر انقضای ماتم هجران نشسته ام
از واعظان شهر ندیدم به غیر رنج
بار دگر به مجلس رندان نشسته ام
مسجد به شیخ و درس به ملا سپرده ام 
دست طلب به دامن قرآن نشسته ام
از هرچه غیر دوست بود دل بریده ام
در آرزوی الفت جانان نشسته ام
از دوست یک اشاره و از من فدای جان
با جان خویش در پی فرمان نشسته ام
قالوا بلی مخوان که دل از دست داده ام
(نوری)بیا که بر سر پیمان نشسته ام



لیست کل یادداشت های این وبلاگ